امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
تبریک که بحر ولایت گهر آمد

 

تبریک که بحر ولایت گهر آمد

طوبای بهشت شهدا را ثمر آمد

خون شهدا را سند معتبر آمد

در مکتب ایثار، حسین دگر آمد

از بیت حسین بن علی این خبر آمد

ریحانه ی ریحانه ی خیر البشر آمد

در دامن خورشید مه تام خوش آمد

رزمنده شش ماهه ی اسلام خوش آمد

این است که در گلبن ایثار گلاب است

از شوق شهادت همه شب در تب و تاب است

این است که در بحر ولایت دُرِ ناب است

در مکتب سرخ شهدا ختم کتاب است

این است که لب تشنه ی لعل لبش آب است

این غنچه نه، یک باغ گلِ سرخ رباب است

این عاشق و دلداده و پا بست حسین است

یا سوره کوثر به سر دست حسین است

این حُسن خدائی ست خدائی ست خدائی ست

لب تشنه فدائی ست فدائی ست فدائی ست

مولود مدینه است ولی کرب و بلائی ست

این شعله ی هفتاد و دو فریاد رهائی ست

در رزمِ حسین بن علی فتح نهائی ست

هر چند که در ارض کند جلوه، سمائی ست

این غنچه ی زهراست به گلزار شهادت

این مُهر حسین است به طومار شهادت

از لحظه ی میلاد به باباست نگاهش

از صبح ازل تیر بلا چشم به راهش

بنیاد ستم سوخته از شعله ی آهش

صد قافله ی دل پنهان در زلف سیاهش

الله که یک کودک و یک خلق سپاهش

لبخند شهادت به گُل روی چو ماهش

دل برده زخورشید ولایت مه رویش

جای لب بابا به سفیدیّ گلویش

در مهد، به عشق پدر افراشته قامت

در عهد به هر زمزمه اش کرده قیامت

تعظیم، به گهواره ی او برده کرامت

از دوش پدر بر همه دلهاش اقامت

ناخورده لبن بر دل خلقینش امامت

از رخم گلو داده به اسلام سلامت

تا پای به عالم زده، تا چشم گشوده

راهیّ سفر با پسر فاطمه بوده

این ست که از لحظه ی زیبای ولادت

هم گام پدر بوده تا مرز شهادت

بر شانه ی بابا همه دم داشته عادت

خندیدن و جان باختنش بود عبادت

پیوسته به سجّاده ی خون داشت ارادت

از حنجر خشکیده به خون داد سعادت

لبخند شهادت به لب از روز الستش

دادند همه هاشمیان دست به دستش

ناخورده لبن آمده لبریز سبویش

قرآنِِ سر دست پدر مصحف رویش

لب بسته، به دل موج زند سرِّ مگویش

بر دوش پدر دیده ی عبّاس به سویش

گاهی نگه یوسف زهرا به گلویش

گه شانه کشد زینب بر طرّه ی مویش

گه در بغل لاله ی لیلاست مقامش

تا حشر زخون شهدا باد سلامش

ای باب مراد همه عالم علی اصغر

ای جسم تو توحیدِ مجسّم علی اصغر

ای شمعِ دلِ عالم و آدم علی اصغر

ای فتح حسین از تو مسلّم علی اصغر

ای خون خدا را همه دم، دم علی اصغر

از توست همین حاجت «میثم» علی اصغر

کز لطف و کرم دیده به سویش بگشایی

بر او حرم گم شده ات را بنمایی