امروز یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
رسید ماه عزای حسین و فصل بهار(این شعر در تقارون محرّم و عید نوروز سروده شده)

 

رسید ماه عزای حسین و فصل بهار

برو بهار، که ماییم و دیده ی خونبار

به جای نغمه سرایی کنار گل، بلبل

کشیده ناله زدل نوحه خوانده در گلزار

برو بهار، برو عید، ما عزاداریم

بسوز و سوخته گان را به حال خود بگذار

به ابر گو که نبارد به گُل بگو که نخندد

به باغبان بگو از سوز دل بنالد زار

برو بهار، که زهرا سیاه پوشیده

برو بهار، که گرید پیمبر مختار

حسین بر سر نی من کنار سفره ی عید

چه عذر آرم فردا به محضر دادار

برو بهار، که زینب اسیر گردیده

سرش زسنگ شکسته است بر سر بازار

برو بهار، که گل های فاطمه از بیم

نهان شدند لب تشنه زیر بوته ی خار

برو بهار، که روی سکینه گشته کبود

برو بهار، که گشته خرابه محفل یار

برو بهار، که باران دوستان علی است

سرشک چشم رقیّه به دامن شب تار

برو بهار، که هجده سر است بر سر نی

به هفت سین تو ما را دگر نباشد کار

برو بهار، که سقای کربلا تشنه است

فتاده دست رشید از تنش به مقدم یار

برو بهار، کمک کن به زینب کبری

حسین را زروی نعش اکبرش بردار