امروز جمعه ، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
نسیم رحمت امشب از یسار و از یمین آمد

 

 

 

نسیم رحمت امشب از یسار و از یمین آمد

مشام جان معطّر از دم روح الأمین آمد

گرفته عقل کل امشب ببر جانی مجسّم را

که از جان آفرین بر جسم و جانش آفرین آمد

خدا بخشید بر پیغمبر خود لیلة القدری

که بر خاک درش خورشید گردون را جبین آمد

زمین مکّه شد خلد مخلّد کز در و بامش

ندای فادخلوها بسلامٍ آمنین آمد

بخوان کوثر که دامان خدیجه کوثر آورده

بر افشان گل که حبل محکم حبل المتین آمد

عیان شد در سپهر آرزوی مصطفی ماهی

که مهر از خرمن انوار حسنش خوشه چین آمد

زمین مکّه شد از مقدمش عین الحیوة جان

که در آن جلوه گر آیینۀ حقّ الیقین آمد

جمال الله را مظهر کتاب الله را منظر

حبیب الله را محبوبۀ حّی مبین آمد

ولی الله را همسر رسول الله را دختر

مگو دختر بگو مادر به ختم المرسلین آمد

نبی سر تا قدم روح است و این روح دو پهلویش

علی رکن وجود، این رکن آن مولای دین آمد

رسل را جانِ جان، ختم رسل را پارۀ پیکر

خدا را جانشین، شیر خدا را همنشین آمد

عجب نی گر یدالله را حمایت کرد با جانش

که این دست خدا بود و برون از آستین آمد

سلام حق به امّ المؤمنین محبوبۀ احمد

که از دامان او محبوبۀ جان آفرین آمد

نمی گویم خداوندش ولیکن فاش می گویم

که بین خلق همچون خالق خود بی قرین آمد

تو خوانی عمر او را هیجده سال و نمی بینی

که پُر از نسل پاکش تا زمان آمد زمین آمد

رقم زد تا به کِلک صنع خود نقش جمالش را

خدا خود مفتخر از این جمال نازنین آمد

در این جشن ولادت چشم امّت گشت روشن تر

که این میلاد در سال امیرالمؤمنین آمد

در این میلاد و در این سال «میثم» را نه، عالم را

نوید عفو و رحمت از یسار و از یمین آمد