امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
مژده ای یاران نگار آمد نگار آمد نگار

 

مژده ای یاران نگار آمد نگار آمد نگار

بر تن هستی قرار آمد قرار آمد قرار

غنچه ی زهرا به بار آمد، به بار آمد، به بار

عالم از یک گل بهار آمد، بهار آمد، بهار

جان به شوق او نثار آمد، نثار آمد، نثار

لیل رفت اینک نهار آمد، نهار آمد، نهار

دامن ریحانه ات گردیده گلشن یا رضا

خانه ی تو، قلب تو، چشم تو، روشن یا رضا

ای رضائیّون رخ ابن الرّضا را بنگرید

رکن ایمان، حصن دین، کهف تقی، را بنگرید

چارده مرآت حُسن کبریا را بنگرید

هیبت و قدر و جلال مرتضی را بنگرید

بر سر دست رضا حُسن خدا را بنگرید

طلعت قرآن جمال مصطفی را بنگرید

قبله ی اهل ولا باب المراد است این پسر

جود با لبخند می گوید جواد است این پسر

ای عروس فاطمه! خیر الانام آورده ای

عاشر ماه رجب ماه تمام آورده ای

عرشیان را آفتابی مستدام آورده ای

فرشیان را رهبری گردون مقام آورده ای

نوریان را در همه عالم امام آورده ای

ناریان را آیت برداً سلام آورده ای

جان جان عالم است این بر سر دوشش بگیر

ای عروس موسی جعفر! در آغوشش بگیر

آسمان گوید که این خورشید تابان من است

عرش می بالد که این ماه فروزان من است

عدل می نازد که این مولود، میزان من است

وحی می خندد که این پاکیزه تن جان من است

مادرش ریحانه می گوید که ریحان من است

در بغل او را رضا گیرد که قرآن من است

بشنوید از حضرت جبریل با صوت جلی

کوثر دوّم مبارک باد بر آل علی

ای وجود جود از جود وجودت یا جواد

دوستان و دشمنان مرهون جودت یا جواد

حضرت معبود مشتاق سجودت یا جواد

لوح دل آیینه ی غیب و شهودت یا جواد

مدح تو گفته خداوند ودودت یا جواد

ای زوهم خلق، بالاتر حدودت یا جواد

تا ابد ظرف وجود از جود و احسان تو پُر

هم تو دُرِّ دریایی و هم بحر سه دُرِّ

نوح دل یوسف لقا موسی کلام عیسی دمی

بحر ایمان را گهر دُرهای رحمت را یمی

هم کتاب الله ناطق هم خطاب محکمی

در محیط علم سکّاندار کلّ عالمی

در سنین خردسالی پیر پور اکثمی

از تمام انبیا غیر محمّد اعلمی

در جواب یک سؤال آری هزاران مسئله

افکنی برگردن صد پور اکثم سلسله

آبرو بخشان عالم آبرومند تواند

در سنین کودکی افلاک پا بند تواند

جود و احسان، علم و تقوا چار فرزند تواند

صد چو لقمان مستمند حکمت و پند تواند

باد و باران، ابر و دریا بی قرارت می شود

در شکار ماهیی مؤمون شکارت می شود

ای بلندای زمان مرهون عمر کوته ات

اختران پروانه ی روی نکوتر از مه ات

تن، نه بلکه جان ارباب کرم خاک رهت

عرش و فرش و آسمان ها و زمین دانشگهت

علم ما کان و یکون سطری به قلب آگهت

در کتاب آسمانی خوانده حقّ وجه اللّهت

می درخشد تا قیامت کوکب اقبال تو

شوکت عبّاسیان چون مور شد پامال تو

دست تو وقت کرم کار خدایی می کند

چشم تو از عالمی مشکل گشایی می کند

خلق تو حتّی زدشمن دل ربایی می کند

مهر تو در ملک دل فرمانروایی می کند

ذات حقّ در طلعت تو خودنمایی می کند

عالم خلقت سر کویت گدایی می کند

با تو دارم عرض حاجت از تو می خواهم مراد

یا جواد ابن جواد ابن جواد ابن جواد

ای تو شمع و عالَمت پروانه یا ابن الرّضا

ای رضا را نازنین دُردانه یا ابن الرّضا

دامن ریحانه را ریحانه یا ابن الرّضا

جود، پیش جود تو افسانه یا ابن الرّضا

من گدایم بر در این خانه یا ابن الرّضا

آشنایم، نیستم بیگانه یا ابن الرّضا

تو مرا سرمست از جام ولایت می کنی

تو به مأمون حرز مادر را عنایت می کنی

کیستم من سائل کوی تو یا ابن الرّضا

روز و شب گرم هیاهوی تو یا ابن الرّضا

مدح خوان تو، ثناگوی تو، یا ابن الرّضا

تشنه کامی بر لب جوی تو یا ابن الرّضا

من گدا، جود و کرم خوی تو یا ابن الرّضا

دست دل آورده ام سوی تو یا ابن الرّضا

ای هماره لطف و احسان و کرامت کارتان

کیست «میثم» خاک راه میثم تمّارتان