امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
من آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی

 

 

من آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی

دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی

یگانه تکیه گاه من شهید بی گناه من

امید من، پناه من نه تنها همسرم بودی

چراغ ماه هم نوری ندارد بهر من دیگر

تو هم خورشید من هم ماه من هم اخترم بودی

زپا افتاده ام ای هست و بود رفته از دست

که بعد از مصطفی تنها تو رکن دیگرم بودی

سراپا نخل لب برگ و بر و بی شاخه گردیدم

شکسته شاخه ای گشتم که تو برگ و برم بودی

گل من تا ابد از باغبانت میکشم خجالت

که پا مال خزان در پیش چشمان ترم بودی

هر آن کس داشت با من دشمنی دیدم تو را می زد

قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی

سراپا درد بودی پیش چشم من ننالیدی

خدا را تا کجا فکر دل غم پرورم بودی

تما شهر با من دشمن و من یک تن تنها

نه همشنگر خدا داند تو تنها سنگرم بودی

نبود از موی تو موئی پریشان تر ولی دیدم

به فکر شانۀ گیسوی زینب دخترم بودی

بگو با دوستان ناگفته غم های مرا (میثم)

که با سوزت زبان سینۀ پرآذرم بودی