امروز چهارشنبه ، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
کیستم تا عاشق روی آرای تو باشم

 

 

کیستم تا عاشق روی آرای تو باشم

نیست آن قدرم که محو روی زیبا تو باشم

در خود این عزت نمی بینم که گردم خار راهت

با چه جرأت پای سر و قد رعنای تو باشم

ذرهّ ام کن تا که محو مهر رخسار تو گردم

قطره ای کن تا غرق موج دریای تو باشم

خود گرفتم پیش چشمم پرده از رخ برگرفتی

با کدامین دیده سرگرم تماشای تو باشم

تو کجا تا من رسانم دست بردامان لطفت

من کجا تا از شرف خاک کف پای تو باشم

یوسف زهرا چه دارم تا خریدار تو گردم

خوش بود از دور محو قد و بالای تو باشم

یا بده چشمی که غیر از ماه رویت را نبینم

یا بده پائی که عمری راهپیمای تو باشم

سالها آواره ات گشتم به امیدی که روزی

نقش خاک کوی تو یا گرد صحرای تو باشم

هر که هستم هر چه هستم «میثمم» دل بر تو بستم

منتی تا کشتۀ دار تولای تو باشم