امروز سه شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
کیستم من شمع جمع آل خیر المرسلینم

 

 

 

کیستم من شمع جمع آل خیر المرسلینم

کیستم من قبلۀ دل کعبۀ اهل یقینم

کیستم من یوسف زهرا امام هشتمینم

کیستم من کوثر و طاها و نور و یا و سینم

کیستم من ملجی خلق سماوات و زمینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

کیستم من بضعه ی پیغمبر اکرم رضایم

کیستم من نجل زهرا و علیّ مرتضایم

کیستم من چارده معصوم را شمس الضّحایم

کیستم من حجّت حق ضامن خلق خدایم

کیستم من نور چشم رحمةٌ للعالمینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

من در آغوش خراسان کعبۀ بیت الحرامم

من پناه مرد و زن من دستگیر خاص و عامم

من رکوعم من سجودم من قیامم من سلامم

من چراغ و چشم نُه معصوم و باب سه امامم

من امام کلّ خلق اوّلین و آخرینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

خضر باشد تشنه کام جام سقّا خانۀ من

مرغ روح قدسیان مشتاق دام و دانۀ من

آسمان و آفتاب و ماه او پروانۀ من

کوثر علم و کمال و فضل از پیمانۀ من

عارفان را جام نور از چشمه ی علم الیقینم

من رئوف ال پیغمبر رضا سلطان دینم

علم و فقه و حکمت و عرفان زبان از من گرفته

ملک هستی تا ابد مهد امان از من گرفته

آنچه در دامن گرفته آسمان از من گرفته

آفرینش ز امر حق خطّ امان از من گرفته

چرخ گردون را امانم ملک هستی را امینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

من مه ذیقعده را از مهر رویم نور دادم

من به خیل دوستان خویش شوق و شور دادم

من شفا از خاک قبرم بر دل رنجور دادم

من سلام زائرینم را جواب از دور دادم

من به گلزار جنان با زائر خود همنشینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

گه به دوش نجمه چون ماه درخشان می درخشم

گه به دست موسی جعفر چو قرآن می درخشم

گه به قلب اهل ایمان همچو ایمان می درخشم

گاه بر جان وجود از قلب ایران می درخشم

گه فقیران گاه محرومان عالم را معینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

ای گنهکاران من از رحمت شما را می پذیرم

از عطای خویشتن اهل خطا را می پذیرم

هر که هستی باش من شاه و گدا می پذیرم

دوست و دشمن غریب و اشنا را می پذیرم

در نمی بندم به روی هیچکس آری من اینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

اهل ایران من به شهر طوس مهمان شمایم

در دل این خاک خورشید خراسان شمایم

هم نگهبان شما هم کعبۀ جان شمایم

مهر تابان شما و مُهر ایمان شمایم

هان طواف آرید اینک دور قبر نازنینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

من صفا و شوق و شور اهل ایران را چو دیدم

از کنار تربت جدّم محمّد (ص) پا کشیدم

آمدم صحرا به صحرا تا در این وادی رسیدم

همچو جان در سینۀ خاک خراسان آرمیدم

گشته ایران حلقۀ انگشتر و من چون نگینم

من رئوف آل پیغمبر رضا سلطان دینم

زائرین قبر من من در دو دنیا با شمایم

عهد کردم تا سه نوبت دیدن هر یک بیایم

دستگیر عالمی از رحمت بی منتهایم

«میثم» آلوده را هم از کرم یاری نمایم

دمبدم در نظم او مضمون نو می آفرینم

من رئوف ال پیغمبر رضا سلطان دینم