امروز یکشنبه ، ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
خیز به قلّة جهان مهر صفت لوا بزن

 

 

خیز به قلّة جهان مهر صفت لوا بزن

 

خنده نور بر رخ گرفتة فضا بزن

ز آفتاب وصل خود روشنی دگر بده

سایه رحمتی سوا بر سر، ما سوا بزن

راه ببزم ما بپو روی به روی ما گشا

دست به فرق ما بده پای بچشم ما بزن

تیر و کمان عشق را بگیر و شصت خود بکش

کوری چشم اجنبی بقلب آشنا بزن

ای که مسیح عالمی روح ببخش با، دمی

تبسّمی تبسّمی خنده به چهره‌ها بزن

ای که کلیم داوری خاتمه ده بساحری

دست ز جیب خود بکش نهیب بر عصا بزن

ولیّ ذوالمن بیا امام بت شکن با

بت ها را نگون کن و رایتی از خدا بزن

احکام از خدا بگو ترویج از نبی نما

فرمان بر زمین بده پرچم بر سما بزن

بهر زمانه نکتة، اَنا بُن مصطفی بگو

بهر زمینه نعرة، اَنا بنَ مرتضی بزن

شمّه ای از جلال خود در بر اتقیا بگو

جلوه ای از جمال خود بچشم اولیا بزن

پای ز بند جان گشا کام بدست دل بده

نکته جانفزا بگو نغمه ی دلربا بزن

پاسخ قلب دوست را ز مرحمت نعم بگو

بر سر دشمنان دین ز تیغ نقش لا، بزن

دیو سیاه ظلم را بدوزخ فنا بران

خیمة سبز عدل را بجنّت بقا بزن

برات مهر خویش را بخیل دوستان بده

شرار مهر خویش را بجان اشقیا بزن

نقشه کفر و ظلم را نقش بموج آب کن

سکّه بنام نامی قادر کبریا بزن

منافقین خلق را هلاک در نفاق کن

معاندین عدل را بدار ابتلا بزن

شرک گرفته شهر را کفر گرفته دهر را

بیا و تیغ قهر را بفرق هر دو تا بزن

بر سر اهل معرفت شوری از ولا بده

در دل خیل عاشقان برقی از صفا بزن

رفته بخواب بس گران چشم و دل ستمگران

ای غمخوار دیگران فریادی رسا بزن

بیا بیا بیادمی به آتش درون نمی

بزخم سینه مرهمی تو ای طبیب ما بزن

آنچه ندیدنی بود بر همگان نشان بده

پرده کنار یکدم از روی خدا نما بزن

مصلح کل بیا بیا جان رسل بیا بیا

بیا و آب رحمتی بر آتش بلا بزن

بپای دولتت سرم بیاری ملل بیا

فدای مقدمت قدم برون ز انزوا بزن

ای مه انجمن بیا به انجمن نظاره کن

ای کس بی کسان بیا به بیکسان صلا بزن

پرده ز چهره بر گشا رخ بنما و دل ربا

عالم را ندا بده یاران را صدا بزن

غنچه لب گشا، دمی دست دراز کن دمی

آیتی از خدا بگو رایتی از خدا بزن

جابکنار کعبه کن تا که کنند قبله‌ات

روی به دوستان کن و نغمة آشنا بزن

آنگه از حریم او سوی مدینه آر رو

بوسه ز جان به تربت جدّت مصطفی بزن

خون جگر ز چشم خود بغربت علی فشان

ناله برای مادرت سیدةالنّسا بزن

تربت مخفی و را بدوستان نشان بده

پرده کنار از آنهمه دشمنی و جفا بزن

ناله اهل بیت شو از دل عاشقان برآ

آتش انتقام شو بخصم بی حیا بزن

ز مسجد الرّسول پا بروضةالبقیع نه

چراغی از شرار جان بقبر مجتبی بزن

اشک ز دیدگان فشان بدشت کربلا بیا

نوا ز نای جان بکن قدم به نینوا بزن

خطبه برای شیعیان به خطّه نجف بخوان

نقش ز خون بعثیان بخاک کربلا بزن

پرچم انتقام را بر سر دوش حمل کن

رأیت انقلاب را بقلّة فضا بزن

محبّ اهلبیت را بچشم و جان و دل درآر

دشمن تیره روز را بر سر و دست و پا بزن

به مؤمنین اعلان تعّزمن تشاء نما

بمشرکین فریاد تذّل من تشاء بزن

فروغ دیدة علی بنفسی انت یا ولّی

قدم به چشم اهل دل ز ارض ذی طوی بزن

غرق گناه «میثمم» نگر بقامت خمم

راهم از عطا بده خطم بر خطا بزن