امروز یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
خاک تو از اشک ما گل گشت، آن گل ما شدیم


خاک تو از اشک ما گل گشت، آن گل ما شدیم 
روح تو در جسم ما گل کرد،چون گل وا شدیم 
ذرهّ ای بودیم، خورشید رخت ما را گرفت 
قطره گشتیم و به دریای غمت، دریا شدیم 
با تولّای تو بین خلق، شهرت یافتیم 
در تجلّای تو گم گشتیم تا پیدا شدیم 
داغ تو پیش از ولادت در دل ما نقش بست 
سوختیم و شعلة فریاد عاشورا شدیم 
شعله بودیم و تماشای تو ما را لاله کرد 
خار بودیم و ز فیضت، نخلة طوبا شدیم 
از همان اوّل که بگشودیم، چشم خویش را 
تشنگان عشق را با اشک خود سقّا شدیم 
نی عجب با عشق اگر پایان بگیرد عمر ما 
ما از اوّل عاشق ذریَّة زهرا شدیم 
با وجود آنکه بر چشم همه دادیم نور 
همچو شمع سوخته، در انجمن، تنها شدیم 
هر کجا یاد لب خشک تو نوشیدیم آب 
سوختیم و از خجالت، آب سر تا پا شدیم 
آفتاب روی تو بخشید بینایی به ما 
تو به نوک نی درخشیدی و ما بینا شدیم 
همچو نخل خشک کز فیض بهار، احیا شود 
ما چو "میثم" از نسیم کربلا، احیا شدیم