امروز دوشنبه ، ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
گل محبّتت از دل زند جوانه پدر

 

 

گل محبّتت از دل زند جوانه پدر

چراغ دوستیت گرم و جاودانه پدر


قسم به عشق که هرگز نمیروی از یاد

هزار سال اگر بگذرد زمانه پدر


هنوز از اثر بوسه‌های گرم لبت

بود بصورت و پیشانیم نشانه پدر


برای یافتنم کوچه کوچه می‌گشتی

چو می‌شدم قدمی دور ز آشیانه پدر


ز چهره با لب خندان خویش کردی پاک

دمی که بود مرا اشک دانه دانه پدر


مرا بدست محبّتت تو می‌نشاندی تو

گهی به زانو و گاهی بر روی شانه پدر


هماره قدم نمودم تو آشتی کردی

ببوسه‌های دل انگیز عاشقانه پدر


بچهره می‌زَدیم بوسه یا به بستر خواب

می‌آمدی دل شب خسته چون بخانه پدر


نگه مکن که نشستم به گوشه‌ای خاموش

که داشتم ز دعای تو پشتوانه پدر

 

از آن بخاک نیفکنده چرخ پشت مرا

که داشتم ز دعای تو پشتوانه پدر

 

چنانکه «میثم» درمطلع کلامش گفت

گل محبّتت از دل زند جوانه پدر