امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
گفتم از درد نهان یار به من می‌گوید

 

 

گفتم از درد نهان یار به من می‌گوید

یا که مخفی به حسین و به حسن می‌گوید


نه حسین و نه حسن راز غمش داد خبر

نه به زینب نه به فضّه نه بمن می‌گوید


نه ز محسن نه ز صورت نه ز سینه نه ز دل

نه زبازو نه ز پهلو نه ز تن می‌گوید


گوش او ناله جانسوز مرا می‌شنود

چشم‌هایش به من از ضعف بدن می‌گوید


هر گه از پیکر آزرده او می‌پرسم

عوض او در و دیوار سخن می‌گوید


نقش هر غصّة او پیش دو چشم تر من

قصّه‌ها از غم و اندوه و محن می‌گوید


آنچه را با حسنین و به من و فضّه نگفت

شب غسل بدنش خون کفن می‌گوید


حق زهرا همه شد غصب و، زبان «میثم»
لعن بر طایفة عهد شکن می‌گوید