امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
غرقم به موج غصه و مرگ است ساحلم

 

 

غرقم به موج غصه و مرگ است ساحلم

تنها شود به دست اجل چاره مشکلم

سوزد دلم از این که چو رفتم به زیر خاک

هر روز چشم شوهرم افتد به قاتلم

بر داغدیده شاخۀ گل می برند و من

آورده خصم، شعلۀ آتش به منزلم

دستم زکار ماند به حدّی که بسته شد

دست گره گشای علی در مقابلم

وقتی زپا فتادم و کس یاری ام نکرد

بر بی کسی شوهر خود پاره شد دلم

این راز زیر مقنعۀ من نخوانده ماند

چمن یار حقّ و کشته زسیلیّ باطلم

من کشتۀ علی شدم و زیر خاک هم

تا صبح حشر ذکر علی خیزد از گِلم

(میثم) کجا و ذکر شما خاندان کجا

ناقابلم نگاه شما کرده قابلم