امروز جمعه ، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
قلم الهی اثرت مبارک

 

قلم الهی اثرت مبارک

فلک رسالت قمرت مبارک

یمِ نورِ عصمت گهرت مبارک

شجر نبوّت ثمرت مبارک

شب شهر مکّه سحرت مبارک

به جمال زهرا نظرت مبارک

حرم نبوّت، حرم حرم شد

به وجود زهرا همه محترم شد

به دل ای خدیجه زچه ره رهی غم

به زنان مکّه چه نیازت این دم

به جلال داور به رسول خاتم

که تو برتر استی ززنان عالم

به حضورت آمد زبهشت، مریم

تو بیار زهرا که تویی مکرّم

صدف تو شد این گهرش نتیجه

عجبا هنیاً لَکِ یا خدیجه

صلوات داور به جمال زهرا

صلوات قرآن به جلال زهرا

صلوات احمد به خصال زهرا

صلوات حیدر به کمال زهرا

صلوات شیعه به بلال زهرا

به فدای شوی و اب و آل زهرا

نه مراست قدرت که کنم ثنایش

که رسول گوید پدرت فدایش

به وجود ناظر، به خداست منظر

به کتاب، کوثر، به رسول، دختر

به ولی است همتا به علی است همسر

به حسن به زینب به حسین مادر

به خدا به قرآن به نبی به حیدر

به صفا به مروه به منی به مشعر

که به کُنه ذاتش نبرد خرد پی

قلم است عاجز زنوشتن وی

گِل پاک آدم زتراب راهش

دل عقل کلّ را برد از نگاهش

ملکوت اعلی همه در پناهش

همگان مطیعش همگان سپاهش

همه مستمندش همه عذر خواهش

به خدا خرد پی نبرد به جاهش

به جز او به عالم امِ اب که دیده

که جز او فداها زپدر شنیده

خردم زحیرت به جنون کشاند

که به جز محمّد (ص) چه کسی تواند

به مدیح او دُرّ ز دهن فشاند

هم از و بگوید هم از او بخواند

گلِ بوسه بر بازوی او نشاند

چه کسی مقام شب قدر داند

زسخن نیاید به زبان نشاید

مگر آنکه وحیم زقلم بر آید

به توم باد زهرا همه دم سلامم

زتو وحی تازه دمد از کلامم

چه شود غلامت شمرد غلامم

من و کوثر تو که پر است جامم

به سجود صبحم به قیامِ شامم

که تویی صلاتم که تویی صیامم

تو مرا سجودی تو مرا قیامی

تو مرا تشهّد تو مرا سلامی

شده آدم آدم به ولایت تو

شده نوح منجی به هدایت تو

همه مرضی حق به رضایت تو

همه جامشان پر زعنایت تو

همه کامشان خوش به حکایت تو

نرسد نهایت به نهایت تو

تو فروغ حسن ازلّیت استی

تو چراغ بزم ابدیّت استی

لمعات قرآن گهر بیانت

نفس محمّد (ص) دمد از دهانت

نگه ملائک سوی آستانت

حرم ولایت دل دوستانت

سُوَر الهی گُل بوستانت

صلوات داور به تن و به جانت

تو که ای که احمد به تمامِ قامت

سر پا ستاده که دهد سلامت

صلوات بر تو همه جا هماره

دو جهان مطیعت به یکی اشاره

همه لحظه های تو پر از هزاره

همه دردها را نگه تو چاره

همه دم کفت را کرم دوباره

زهمه توسّل زتو یک نظاره

چه شود که چشمی سوی ما گشایی

سرو تن ستانی دل و جان رباعی

نه توراست ثانی نه تو را قرینه

کرمت به طوفان همه را سفینه

حرمت چراغ حرم مدینه

به رسول اکرم تو سرور سینه

به علی امانت زخدا رهینه

به مَلَک صفیّه به بشر امینه

تو یگانه ریحانه ی احمد استی

تو بحارالانوار محمّد (ص) استی

به هزار آیت ره حق بجویم

به هزار عالم همه شب بپویم

به هزار طوبی، همه دم برویم

به هزار جنّت، گل خوش ببویم

به هزار کوثر، لب خود بشویم

که به مدح زهرا سخنی بگویم

چه از این نکوتر که دمیده از هر دم

گل مدح زهرا زکلام «میثم»