پارۀ دل
فــراق پــارۀ تــن؛ میــوۀ دل
کشندهتـر بـود از زهــر قاتـل
پسر اشکش به صورت بود جاری
پـدر پـر میزنـد ماننـد بسمل
بنـال ای دل که باشـد داغ بابا
بـرای کـودک نهسالـه مشکل
امـام من کجـا و شهـر غـربت؟
گـل زهـرا کجا و خانــۀ گـل؟
بنالم دم به دم ساعت به ساعت
بگیریم کو به کو منزل به منزل
روا باشــد بــه تابـوت امـامم
به جـای گـل فشانم پـارۀ دل
رضا در حجرۀ دربسته میسوخت
خراســان از امــامش بـود غافـل
پسـر پروانهســان دور پـدر گشت
پدر میسوخت همچون شمع محفل
امامــی داد جــان دور از ولایــت
کـه از فیضش ولایـت بـود کامـل
امــام عصــر گریــد در عــزایش
وگرنـه گریـۀ «میثم» چـه قابـل؟