امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر

 

 

ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر

ای جلالت برتر از گفتار یا موسی ابن جعفر

ای رواقت کعبۀ دل وی حریمت طور سینا

ای هزاران موسیت زوّار یا موسی ابن جعفر

ای خوش آن بیمار کز فیض تو می جوشد شفایش

ای هزاران عیسیت بیمار یا موسی ابن جعفر

از تو می گیرد تجلّی سینه ام چون طور سینا

وز تو باشد چشم دل بیدار یا موسی ابن جعفر

دردمندم مستمندم بی پناهم رو سیاهم

هر که هستم با تو دارم کار یا موسی ابن جعفر

کظم غیظ و حسن خلقت دل برد حتّی ز دشمن

همچو جدّت احمد مختار یا موسی ابن جعفر

می توانی در ز خیبر سر ز جسم عمروگیری

در غزا چون حیدر کرّار یا موسی ابن جعفر

در دهانم می شود دُرّ سخن قند مکرّر

چون کنم مدح تو را تکرار یا موسی ابن جعفر

پیش عفو و پای جود و نزد احسانت بودکم

هر چه باشد حاجتم بسیار یا موسی ابن جعفر

هر که بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم

در گلستان شمایم خار یا موسی ابن جعفر

ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او

دوستم دستی به سویم آر یا موسی ابن جعفر

دل بسوی تربتت دست دعا بر آسمانم

بلکه یابم در حریمت بار یا موسی ابن جعفر

نیست آن قدرم که گر دم زائر صحن و سرایت

خاک زوّارت مرا بشمار یا موسی ابن جعفر

هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را

این من و این چشم گوهر بار یا موسی ابن جعفر

من به عالم گفته ام خاک در این آستانم

لطف کن پا بر سرم بگذار یا موسی ابن جعفر

کی شود دور ضریحت گردم و گریم برایت

با دلی سوزان و حال زار یا موسی ابن جعفر

تو همه آزادگان را یاری از لطف و کرامت

از چه در زندان نداری یار یا موسی ابن جعفر

تیغ آتشبار بر کف گیرم و خونش بریزم

جز تو دل خواهد اگر دلدار یا موسی ابن جعفر

تو سیه چال بلا را رشگ کوه طور کردی

روز و شب با ذکر و استغفار یا موسی ابن جعفر

از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری

ای به خلق عالمی غمخوار یا موسی ابن جعفر

با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا

از چه دیدی روز و شب آزار یا موسی ابن جعفر

بر تو می گریم که زندان تو حتّی روز روشن

بوده تیره تر ز شام تار یا موسی ابن جعفر

بر تو می گریم که از زنجیر و کُند و تازیانه

بر تن پاکت بود آثار یا موسی ابن جعفر

بر تو می گریم که در خاک وطن ذُرّیه ات را

گرد غربت مانده بر رخسار یا موسی ابن جعفر

بر تو می گریم که بودی روزه و هنگام مغرب

کردی از خون جگر افطار یا موسی ابن جعفر

بر تو می گریم که از خرمای زهر آلود دشمن

بود در قلبت شرار نار یا موسی ابن جعفر

بر تو می گریم که تابوت تو بود از تختۀ در

در یمان کوچه و بازار یا موسی ابن جعفر

کُند بر پا، غل به گردن، اشک بر رخ، زهر در دل

شد نصیب حضرتت هر چار یا موسی ابن جعفر

من نمی دانم در آن زندان چه دیدی لیک دانم

مرگ خود را دیده ای صد بار یا موسی ابن جعفر

راه مشکل، بار سنگین، قامت «میثم» خمیده

کوه غم از دوش او برادر یا موسی ابن جعفر