امروز سه شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای مرغ جان، کبوتر صحن و سرای تو

 


ای مرغ جان، کبوتر صحن و سرای تو
موسی به طور طوس، مدیحت سرای تو 
بحر عطای حقّی و چون رحمت خدا 
بی انتهاست، رحمت بی منتهای تو 
آنسان که بر رضای الهی، تویی رضا 
باشد رضای حضرت حقّ، در رضای تو 
کلّ ائمّه راست، مقام رضا ولی 
نام رضا نداشت، امامی سوای تو 
از بس که رأفتت ز گدا ناز می کشد 
شاید که بر تو ناز فروشد، گدای تو 
کار مسیح با نگه خویش می کنم 
ماند اگر به دیدة من، جای پای تو 
در آفتاب حشر که از آن گریز نیست 
ما را بس است، سایة گلدسته های تو 
دریای گوهر است که تقدیم می کنند 
زوّار از دو دیده، به گنبد نمای تو 
درهای عالم ار به رویم بسته شد، چه غم؟ 
باز است بر رویم، حرم با صفای تو 
تا روح در تن است و زبان در دهان اوست 
"میثم" کند به شیوة میثم، ثنای تو