امروز شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
امشب زمین کند به سماوات سروری

 

 

 

 

امشب زمین کند به سماوات سروری

امشب نسیم مکّه روح پروری

امشب به دور مکّه مه و مهر و اختران

از زهره تا زحل همه گشتند مشتری

امشب زخاک رفته بر افلاک موج نور

امشب به عرش، فرش زند کوس برتری

آمد خلیل بت شکنِ دهر با تبر

افتاده لرزه بر تن بت های آذری

بت های کعبه نغمه ی تهلیلشان به لب

اخجار مکّه کرده به تقدیس گوهری

نوشیروان! زکنکره ی قصر خویشتن

بشنو سرود معدلت و دادگستری

دریای ساوه، رود سماوه شدند خشک

حیرت برند هر دو به اسرار دیگری

تاج شرف نهاده خدا بر سر بشر

افتاده شور در ملک و حوری و پری

مسدود شد به روی شیاطین، ره سپهر

از کاهنان گرفته شده علم ساحری

آتشکده خموش و بتان سرنگون به خاک

افتاده نطق پادشهان از سخنوری

مرد و زن و فقیر و غنی کوچک و بزرگ

خوانند عاشقانه سرود برابری

باید دهند یکسره قوم و قبیله ها

بر دست یکدیگر همه دست برادری

محشر نگشته، واقعه ی محشر آمده

ملک وجود پر شده زآیات محشری

رازی است بس شگفت زآیات سرمدی

سرّی است بس عجیب زگفتار داوری

باور کنید نور عدالت دمیده است

باور کنید طی شده دور ستمگری

باور کنید مژده ی میلاد احمد است

باور کنید عید بزرگ محمّد (ص) است

**********************************

اعیادِ خلق دیگر و این عید، دیگر است

باور کنید عید خداوند اکبر است

آئینه ی جمال نبی را نگه کنید

آئینه ی جمال خداوند منظر است

بی جبرئیل بانگ خداوند بشنوید

زیرا خدا به وصف نبی مدح گستر است

زیباترین کلام الهی درود اوست

کز هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است

از کاخ های سرخ یمن تا قصور شام

با نور آن جمال منوّر منوّر است

ای آمنه، عزیز تو نامش محمّد (ص) است

نامش محمّد (ص) است و محمّد (ص) پیمبر است

ای آمنه محمّد (ص) تو فخر انبیاست

دستش ببوس کز همه پیغمبران سر است

از خالق و ملائکه و کلّ کائنات

بر ماه عارضش صلوات مکرّر است

این آفتاب کشور دل، نور او علی است

این جانِ جان و جان گرامیش حیدر است

این بحرِ رحمتی است زعالم وسیع تر

دُرّ گرانبهای چنین بحر، کوثر است

این است آنکه یک نفس روح بخش او

با طاعت تمام خلایق برابر است

پای غلام درگه او بر فراز عرش

دست وصیّ او به سر اهل محشر است

این اولیّن تجلّی حق ختم انبیاست

هر چند در مقام نبوّت مؤخّر است

از صبح دهر، جلوه ی او جلوه ی نخست

تا روز حشر گفته ی او حرف آخر است

باور کنید در شب میلاد مصطفی

بت ها شعارشان همه الله اکبر است

باور کنید چون نفس حضرت مسیح

امشب نسیم مکّه همه روح پرور است

پیشانی ملائکه بر خاک آمده

باور کنید خواجه ی افلاک آمده

**********************************

آئینه ی جمال الهی جمال اوست

بام سپهر پلّه ی تخت جلال اوست

ماه جمال سرو قدان خاک آستان

همچون هلال، قامت گردون هلال اوست

مهر سپهر در گُل لبخند گشته گم

زیبائی بهشت زعکس بلال اوست

دست پیمبران به سوی خانه اش دراز

لب های خضر تشنه ی جام وصال اوست

چون حُسن بی مثال خداوند، بی مثال

بُرهانم آفتاب رخ بی مثال اوست

خون جاری از دهان، گل لبخند بر دو لب

خُلق عظیم تا ابدیّت مدال اوست

گفتار صاحبان خِرد دونِ شأن وی

اوهام انبیا همه مح-و کمال اوست

دست خدا نموده لوای ورا بلند

ملک وجود، مملکت بی زوال اوست

لبخند دوستی به روی دشمنان زدن

حرف نخست سوره ی حسن خصال اوست

اهل بهشت تشنه لب جام کوثرند

کوثر ببین که تشنه ی جام وصال اوست

ایمان لطیفه ای است زگفت و شنود وی

قرآن صحیفه ای که پر از خطّ و خال اوست

هر شمع را شراره ای از شعله ی فراق

هر جمع را قیامتی از شور و حال اوست

ذکر ملک همیشه درود و سلام وی

چشم خدا هماره به ماه جمال اوست

باور کنید این همه زیبائی وجود

تصویری از تصوّر نقش خیال اوست

باور کنید عزّت دنیا و آخرت

در سایه ی محمّد (ص) و قرآن و آل اوست

باور کنید روز و شب و ماه و سال ما

مشمول فیض روز و شب و ماه و سال اوست

تا عبد ذات پاک خداوند سرمدیم

در سایه ی محمّد (ص) و آل محمّدیم

**********************************

ملک وجود تحت لوای محمّد (ص) است

بحرِ بقا نمی زعطای محمّد (ص) است

توحید زنده از نفس روح بخش او

قرآن کتاب مدح و ثنای محمّد (ص) است

عیسی که بر سپهر چهارم عروج کرد

طوا حیات او به دعای محمّد (ص) است

هر آیه ای که وجه خدا را نشان دهد

آئینه ی تمام نمای محمّد (ص) است

گوشی که بشنود سخن وحی را کجاست؟

عالم پر از صدای رسای محمّد (ص) است

قرب خدا، دعای ملائک، صفای دل

در خواندن حدیث کسای محمّد (ص) است

جان لاله بر کف آید و دل با چراغ نور

در محفلی که حال و هوای محمّد (ص) است

مفتاح رمز وحدت اسلام و مسلمین

در دست های عقده گشای محمّد (ص) است

«اِنَّ الرَّجل لَیَهجُر» جز کفر محض نیست

این جنگ با کلام خدای محمّد (ص) است

شاگرد ابتدایی او کیست، جبرئیل

مرهون درس روح فزای محمّد (ص) است

نور ولایتش همه جا موج می زند

ظرف وجود، جام ولای محمّد (ص) است

عالم اگر که حاتم طایی شوند، باز

بر هر که بنگرند گدای محمّد (ص) است

تنها مزار و تربت پاکش مدینه نیست

ملک وجود صحن و سرای محمّد (ص) است

حصن خدا، بهشت خدا، رحمت خداست

هر جا که سایه ی زلوای محمّد (ص) است

عالم بود به ظلّ لوای علی ولی

حتّی علی به ظلّ لوای محمّد (ص) است

باور کنید جز مدد جبرئیل نیست

«میثم» اگر مدیحه سرای محمّد (ص) است

گر دست دل به دامن احمد نمی زدم

اینگونه دم زمدح محمّد (ص) نمی زدم