امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
الهی این من این جرم و خطایم

 

 

 

الهی این من این جرم و خطایم 
رهم دادی، مکن دیگر رهایم 
بگیر از من مرا، اما نه از خود 
بسوز اما مساز از خود جدایم 
تو را گم کردم و خود گشته‌ام گم 
صدایم کن صدایم کن صدایم 
به من گفتند از اول عبد «هو» باش 
چه باید کرد من عبد هوایم 
تو آن ربی که با عبدت رفیقی 
من آن خارم که با گل آشنایم 
گنه کردم، نکردم شرم از تو 
نمی‌دانم کجا رفته حیایم؟ 
خجالت می‌کشیدم بازگردم 
تو گفتی باز هم سویت بیایم 
نبودم عبد تا عبدم بخوانی 
نگویم بنده‌ام، گویم گدایم 
سیه رویم مگر از لطف و رحمت 
بشـویی بـا غبـار کربـلایـم 
از آن بر خود نهادم نام «میثم» 
که بخشی بـر علی مرتضایـم