ای شرفت فوق ثنا گستری
داد خدایت به جهان برتری
شمس و قمر دور رخت مشتری
کرده زخلق دو جهان دلبری
خاک کف پات سر سروری
قدر، بود رشته ای از موی تو
بدر بود آیتی از روی تو
خُلق عظیم نبوی خوی تو
مهدی موعود ثناگوی تو
مهر تو بر چرخ کند محوری
سیّدنا یا حسن العسکری
نخل وجودت ثمر فاطمه
بحر عنایت گهر فاطمه
شمس ولایت قمر فاطمه
صد چو مسیح ای پسر فاطمه
از تو گرفته دم جان پروری
یازدهم آینه ی سرمدی
نام، حسن خود بری از هر بدی
پیر خرد درس تو را مبتدی
نطق تو را موعظه ای احمدی
تیغ تو را معجزه ی حیدری
بر سه محمّد ثمری یا حسن
چار علی را پسری یا حسن
مصلح کلّ را پدری یا حسن
فوق ثنای بشری یا حسن
کرده خدا بر تو ثنا گستری
جود زتو لطف و عنایت زتوست
حکمت و توحید و ولایت زتوست
آنچه شنیدیم روایت زتوست
رهبری و علم و هدایت زتوست
بر تو برازنده بود رهبری
نور هدی یا حسن بن علی
بحر عطا یا حسن بن علی
روی خدا یا حسن بن علی
هست روا یا حسن بن علی
حُسن تو را لاف خدا منظری
ای همه جا وصف تو نُقل دهن
مهر تو خوشتر بود از جان به تن
وای به من مدح تو و طبع من
کار نیایید زبیان و سخن
گر چه کند لعل لبم گوهری
راه خدا، راه نبی، راه توست
سرّ ازل در دل آگاه توست
عرش برین پایه ای از جام توست
بنده ی شرمنده ی درگاه توست
حور بود، یا که ملک، یا پری
محنت دوران به تو همراه بود
هر نفست یک شرر آه بود
همدم تنهای شبت ماه بود
عمر تو هر چند که کوتاه بود
تا ابد الدّهر کنی سروری
حیف که قدر تو فراموش شد
نیش بلا بر جگرت نوش شد
نغمه ی توحیدِ تو خاموش شد
مهدی موعود، سیه پوش شد
کرد نفس در دل او آذری
ای جگر غم زغمت چاک چاک
ای بدنت پاک تر از جان پاک
وای من از این الم دردناک
با چه گنه شد حرمت تَلِّ خاک
ای حرمت بار گه داوری
تو گُلی و من همه خار توام
در وطنم دُور دیار توام
اشگ فشان گِرد مزار توام
«میثم» دلخسته ی دار توام
بر تو کنم بر تو ستایشگری