امروز یکشنبه ، ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دل و دین و دانش و عقلم به یکی غمزه شده غارت

 

 

دل و دین و دانش و عقلم به یکی غمزه شده غارت

کشدم هر سو دل مجنون، بردم دلبر به اسارت

بدهد کامم به نگاهی، ببرد جانم به اشارت

غم اگر آید به سرغم کشمش دربند حقارت

سحرم دل برده به خنده، قمرم آورده بشارت

که زعطر لالۀ نرگس، شده عالم جنّت اعلا

زده ام خود را به خموشی، شده ام لبریز هیاهو

دهنم گردیده پر از دُر، دو لبم گردیده ثناگو

من و مدح لالۀ نرگس من و وصف آن گل خوشبو

شعفم از موهبت وی، شرفم از منقبت او

به خیال نیمه نگاهی، به جمال آن صمدی رو

همه اعضایم شده چشم و همه چشمانم شده دریا

صدف دریای ولا را، گُهر یکدانه مبارک

زخُم سرشار ولایت، همه را پیمانه مبارک

به طواف شمع ولایت، دو جهان پروانه مبارک

شرر آن شمع دل آرا، به دل دیوانه مبارک

به عروس حضرت زهرا (س) قدم ریحانه مبارک

قدم ریحانه مبارک به عروس حضرت زهرا (س)

شده خرّم بیت ولایت، زگل لبخند حکیمه

نگرم در عالم هستی، همه جا آثار عظیمه

شنوم از لالۀ نرگس، همه دم آیات کریمه

مه روی مهر ولایت، شده ظاهر در شب نیمه

نه عجب گر خالق هستی، بدهد هستی به ولیمه

که زنور یوسف زهرا، شده عالم غرق تجلاّ

به صفای صورت مهدی، به بهشت طلعت مهدی (ع)

به مقام و رفعت مهدی، به جلال و شوکت مهدی (ع)

به قیام و نهضت مهدی، به طلوع دولت مهدی (ع)

به پیام وحدت مهدی، به دو دست قدرت مهدی (ع)

که جهان از غم شود آزاد، به ظهور حضرت مهدی

گسلد زنجیر اسارت، شرف و آزادگی از پا

دو جهان قائم به قوامش، همگان ناظم به نظامش

همه هستی وادی طورش، همه عالم محو کلامش

زخدا هر لحظه درودش، زملک پیوسته سلامش

به همه آبای گرامی، به همه اجداد کرامش

که شفای زخم دل ما، بود از شمشیر قیامش

برسد روزی که دوائی، بنهد بر زخم دل ما

چه خوش است آن دم که به عالم برسد از کعبه صدایش

بدهد پیغام، رهائی بشریّت را ز ندایش

به درون فریاد شهیدان، به زبان آیات خدایش

ملک و جنّ و بشر آیند، همگان در تحت لوایش

همه سر در خطّ اطاعت، همگان خاک کف پایش

دو جهان در قبضۀ مشتش، چو عصا اندر کف موسی

به تماشای گل نرگس، زسما آید گل مریم

که نمارد به نمازش، که زند از منقبتش دم

به وقار نوح پیغمبر، به جلال و عزّت آدم

به نوای دلکش داود، به ندای حضرت خاتم

به حیات عترت و قرآن، به نجات مردم عالم

بنماید چهره چو یوسف، بگشاید لب چو مسیحا

چه خوش است آندم که چو خورشید، زکنار کعبه برآید

زکنار کعبه برآید، زجمالش پرده گشاید

زجالش پرده گشاید، به خلایق رخ بنماید

به خلایق رخ بنماید، زدو عالم دل برباید

زدو عالم برباید، به صفای جان بفزاید

به صفای جان بفزاید، زطلوع طلعت زیبا

چه شود ای مهر دل آرا، که برافروزی و برآئی

چه شود زنگ غم و محنت، ردل عالم بزدائی

به خلایق روی خدا را، زجمال بنمائی

تو ولی ربّ ودودی، تو امام ارض و سمائی

تو صفا بخش همه هستی، تو شفا بخش دل مائی

تو بپا خیز و تو بر آشوب، تو برافروز و تو بیا را

تو امید منتظرانی، تو امام منتظَر استی

تو فروغ دیدۀ حیدر، تو محمّد را پسر استی

تو عزیز مصر وجودی، تو امید هر بشر استی

تو یگانه منجی، توشه ثانی عشر استی

تو طلوع صبح سعادت، تو شب غم را استی

تو توان بخشی تو توان بخش، تو توانائی تو توانا

بشتاب ای منجی عالم، بشتاب ای روح عدالت

بشتاب ای نور الهی به جهان کفر و ضلالت

بشتاب ای از تو بزرگی بشتاب ای نو از تو جلالت

بشتاب ای از تو ولایت، بشتاب ای از تو جلالت

نگهی بر (میثم) خود کن، که تو را خواند به چه حالت

نظری بر شیعۀ خود کن که به موج غم شده تنها