امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
چوشمع سوخته نشنیده مانده بی تو صدایم

 

 

چوشمع سوخته نشنیده مانده بی تو صدایم

بیا در این شب غربت سری بزن به سرایم

به غربت تو قسم آنچنان غریب شدم من

که چاه های مدینه کنند گریه برایم

به لحظه ای که صدایم زدی جواب ندادم

سر از لحد به در آور بزن دوباره صدایم

چراغ خانۀ تاریک من ببخش علی را

که بی چراغ، سر قبر بی چراغ توآیم

سرای بسته من مجلس عزای تو گشته

کسی نیامده تا آورد برون زسرایم

کنار قبر تو خواندم نماز صبر در آن شب

که زینبت به قنوت نماز کرد دعایم

شکسته باد دوپایش که پهلوی تو شکسته

بریده باد دو دستی که کرد از تو جدایم

خجالت از تو کشیدم میان راه چو دیدم

گرفته دست به پهلو و میدوی زقفایم

زسوز سینه ما گفته (میثم) آنچه که گفته

سزد که باز به سوز درون او بفزایم