بنده ام بندۀ ولای توام
عاشق صحن با صفای توام
تو جوادی و من گدای توام
یا جواد الائمه ادرکنی
قامتم خم شده زبار بلا
حاجتم باشد از تو یا مولا
نجف و کاظمین و کرب و بلا
ای که از زهر، خون شده جگرت
به تو و جدّ و مادر و پدرت
من بیچاره را مران ز درت
سائلم سائلم جوابم بده
تشنۀ جام وصلم آبم بده
چشم گریان، دل کبابم ده
به علّی و به مادرت زهرا
به امامان، به حرمت شهدا
دست خالی نمی روم ابدا
ای تو را یار بی وفا کشته
با لب تشنه از جفا کشته
با چنان پاکی و صفا کشته
بسته با دست فتنه راه تو شد
همه جا پر زسوز و آه تو شد
حجرۀ بسته قتلگاه تو شد
ماند بر بام جسم بی کفنت
مرغ ها ناله زن به گرد تنت
سایه کردند بر روی بدنت
لرزه بر جان اهل دین افتاد
شعله بر قلب مسلمین افتاد
تنت از بام بر زمین افتاد