امروز یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
آتشی بر دل زدم از نخله طور شما

 

 

آتشی بر دل زدم از نخله طور شما

تیرگی های درون را شستم از نور شما

شد مجسم در خیالم قامت رعنایتان

صد قیامت در دلم جوشید از شور شما

با وجود آن که عالم گشته گم در نورتان

مانده پنهان از خلایق روی مستور شما

بندگی کردید تا نور خدائی یافتید

نی عجب گردون اگر گردد به دستور شما

از کرم یک چند با ما خاکیان بنشسته اید

ور نه بر عالم سلیمانی کند مور شما

زخم اگر دیدید در راه رضای دوست بود

ورنه در دست عدو تیغ است مأمور شما

بر تمام سربداران خواندم این مصراع را

بوسه باید زد به چوب دار منصور شما

سوختید و نور بخشیدید بر ما همچو شمع

ای نجات دیگران مقصود و منظور شما

نقش ها چون نقش برآبند در عالم ولی

تا ابد بر لوح دل نقش است منشور شما

کیست «میثم» تا در این سینا بسوزد سینه اش

ای تمام انبیا مدهوش در طور شما