امروز سه شنبه ، ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
آسمان امشب ز دامن جای گل ریزد ستاره (ولادت)

 


یا عباس

 

 

آسمان امشب ز دامن جای گل ریزد ستاره

 

مـاه، سرگرم تماشـا مهـر مبهوت نظاره

 

مرحبا! ای ماه شعبان، ماه آوردی دوباره

 

مـاه آوردی دوبـاره ماه، نه! یک ماه‌پاره

 

قلب آل‌الله خرم، چشم خیرالناس روشن

 

خانۀ مـولا شده از طلعت عباس، روشن

 

****

 

چشم دل بگشا که وجه خالق اکبر ببینی

 

شیـر ثـارالله را در دامـن حیـدر ببینی

 

بلکه در آغوش حیدر، حیدر دیگر ببینی

 

ساقـی عترت کنار ساقـی کوثـر ببینی

 

چشم شو تا بنگری آیینۀ حق‌الیقین را

 

شیـر ثارالله و شمشیر امیرالمؤمنین را

 

****

 

فاطمـه! ام‌البنین! شیرخـدا را شیر زادی

 

مرحبا! مادر! که بر دست خدا شمشیر زادی

 

سـورۀ انـا فتحنـا را بهیـن تفسیر زادی

 

لشکـر پیـروز دشت کربلا را میـر زادی

 

شیرِ شیر داور است این پای تا سر حیدر است این

 

فاش می‌گویم کـه زهرا را حسین دیگر است این

 

****

 

روی، داور دست، حیدر خصلت و خوی رسولش

 

سیر معراج الهی هم صعودش هم نزولش

 

کیست این ریحانه‌yالحیدر کـه زهرای بتولش

 

کرده در اوج سرافرازی به فرزندی قبولش؟

 

نقش پیشانیش باشد این که این یار حسین است

 

حضرت عبـاس، سقـا و علمــدار حسین است

 

****

 

اوست آن عبدی که کس نشناخت او را جز امامش

 

ناتمامش خوانـده‌ام خوانم اگـر ماه تمامش

 

لرزه‌ها افکنده بر پشت سپاه کفر، نامش

 

از خـدا و انبیـا و اولیـا بــادا سلامش

 

شأن او شأن امامت دست او دست کرامت

 

سایۀ قـدش قیامت تا قیامت راست‌قامت

 

جز علی هرکس بگویـد مدح او باشـد شکستش

 

بوسه‌گاه مرتضی روی و جبین و چشم و دستش

 

گشت تقـدیم خـدا روز شهـادت بـود و هستش

 

دست از دست و سر و جان شست در عهد الستش

 

بر وفای عهد خـود تا پای جان استاد، آری!

 

هم شعار بذل جان سرداد هم سر داد، آری!

 

****

 

ای که با خون خدا ممزوجی و خون خدایی

 

دستگیـر عالم و سردار دست از تن جدایی

 

نور چشم فـاطمه، مصباح مصبـاح‌الهدایی

 

بلکه در روز قیـامت بـر شهیـدان مقتدایی

 

تو علمـدار حسینی تـا ابد یار حسینی

 

شیر عاشورای خون و مرد ایثار حسینی

 

****

 

بـازوی فرزنـد زهـرا دست از پیکـر جدایت

 

چارده معصوم را باشـد بـه لـب ذکر ثنایت

 

بلکه هنگام ولادت کـرده شیر حق دعایت

 

کیستی تو که امامت گفت جان من فدایت؟

 

ای همـه آزادمردان شاهد آقایی تو

 

خضر با آب حیاتش تشنۀ سقایی تو

 

****

 

آب دریـا نعـره زد تا جرعه‌ای از آن بنوشی

 

غیرتت می‌گفت باید چون دل دریا بجوشی

 

بیـن دریـا تشنـه بـاشی آب دریا را ننوشی

 

مرحبا! تا آخریـن خط عطش بایـد بکوشی

 

ای شـرار تشنگی نور چراغ مکتب تو

 

بحر سوزان تب تو آب عطشان لب تو

 

****

 

تــو دلـت آرام امـا آب دریــا بــی‌قرارت

 

بحر، رفع تشنگی کرده ز چشم اشک‌بارت

 

بلکـه دریـا قرن‌هـا گردیده بر گرد مزارت

 

آب شد خون جبین و گشت جاری بر عذارت

 

سوخت در آب روان بـر تشنگان پـا تا سر تو

 

شک ندارم اینکه زهرا خوانده خود را مادر تو

 

دل گرفتـار تـو امـا تـو گرفتـار حسینی

 

جـان جانانی و با جـانت خریدار حسینی

 

از ولادت تا شهادت محو دیدار حسینی

 

بلکه فردای قیـامت هم علمدار حسینی

 

کیستی تو؟ کیستی تو؟ ای عطش آب بقایت

 

وقت جـان دادن پیمبـر آب آورد از برایت

 

****

 

ای سلام آب بر لب‌های خشکت تا قیامت

 

ای پس از ایثار جان خویش هم یار امامت

 

یافته عشق و وفا از خون بازویت سلامت

 

سـائل درگـاه تـو آقایـی و جود و کرامت

 

این تویی مولا! که منت بر سر «میثم» نهادی

 

نخـل خشکش را ز بحـر بی‌کرامت آب دادی