بند پنجم
عجب بـه وعــدۀ خــود کـوفیان وفـا کردند
سر تورا لب عطشان زتن جداکردند
هـــزار مـرتبـــه نفـــرین بــــه مــردم کوفه
که روز،همره تو شب تو را رهاکردند
کجــا روم؟به که گویم که دوستان دورنگ
برای خاطر دشمن تو را فدا کردند؟
تــو را بــه نیــزه و شمشیـر بارهـا کشتند
نه از خدا، نه ز پیغمبرش حیا کردند
میـــان مــــردم نــامـرد شهــر کوفـه تـو را
فقط دو کودک زندانیات دعا کردند
نــه وقت دادنِ جـان، آب داد بر تو کسی؛
نـه دستهای تورا زیر تیغ، وا کردند
دودست بسته،زدی دست وپاوجان دادی
چه خوب حق تورا کوفیان اداکردند!
به شهرکوفه تورا دستهدسته سنگ زدند
در ایـن مبــارزه تمـرین کربلا کـردند
سلام روح بر آن جسم چاکچاکت باد
همیشه گــریـۀ «میثم» نثار خاکت باد
بند چهارم
ســلام خـــاص خـداونـد بــر تـن و جانت
سـلام بـــر نــه ذیحجـه، عیــد قربـانت
زیارتی کـه تـو کــردی حسین پاسخ داد
بس است ذکــر زیـارت قبـول در شانت
سخـن ز حنجـر خشک حسین میگوید
دهـان غرقه به خون و گلوی عطشانت
نخــورده آب، چـرا آب خـورد خـون تــو را؟
گلــــوی تشنــه در آب اوفتــاد دنـدانت
گرفتــم اینکــه شکستنـد بــا تو بیعت را
دگــــر بـرای چـه کردنـد سنگبـارانت؟
جسارتی که به جسم توشد،نشانم داد
کز اهـل کوفـه ندانست کس مسلمانت
حسین بهـر تو و تو گریستی به حسین
سلامِ اشک،به اشکِ دو چشم گریانت
قسـم بــه فـاطمه هـرگـز نمیرود نومید
کسی کـه دست توسل زنـد به دامانت
تـو مظهــر کــرم کـافـی المهمّــاتی
تو مثل حضرت عباس، باب حاجاتی
بند سوم
سـلام بــر تـو و بـــر پـارهپـاره پیکر تو
بـه اشک چشم تو وخون پاک حنجر تو
هـزار حیف که مثل حسین در گودال
نبــود تـا کـــه کند گریه بر تـو خواهر تو
زنان کوفـه زده دستههـای نی، آتش
ز بـــام خـانـه فـــرو ریختنـد بــر سـر تو
مگــو بـه کوفه نگردیـد کـس عزادارت
عــــزا گــرفتـه بـه زنـدان، دو نـازپرور تو
سکینـه در حـرم از غـربت تو میگوید
رقیه گریــــه کنــد پـــابــهپـای دختـر تو
میـان آن همـه نامردهای مهمانکُش
فقط درآن دل شب طوعه گشت یاورتو
توهم چوزادۀ امّالبنین به خویش ببال
که گشت فـاطمه بر بام کوفه مـادر تو
درود بـر لـب عطشـان وچشم گریانت
سـلام باد بـــر آن «یاحسینِ» آخـر تـو
تن بدون سرت بر حسین داد سلام
سرت بــه دامن زهرا فتاد از لب بام
بند دوم
تو رهبــر دو جهـــانــی نــه رهبـر کـوفه
امیـــر حــزب خـدایی و حیدر کـوفه
ســـر بـریـدهات از بــام اوفتــاد به خاک
سلام بر سر تو، خاک بر سر کـوفه
ذبیــح خــون خــدا و محــــل قصـابــان؟
نبــود ایـن همــه بیـداد، بــاور کـوفه
بــه هـر صبـــاح دهـــد آفتـاب کوفه ندا
سلام ای مـه در خون شناورِ کـوفه
شهــادت علــی و داغهــای او کـم بود
کـه شد شهادت تو ننگ دیگر کوفه
کشیــده شــد تـن صـد پارهاش به خاک زمین
سفیــر یــوسف زهـــرا، پیمبـر کوفه
پس ازشهادت تو ازچه رو جسارت کرد،
بــه رهبــر تــو، امیـر ستمگـر کوفه؟
میـان کـــوچـه چــو زهـرا ره تو را بستند
هــزار بـار تـو را کشت لشکـر کـوفه
بــه جسم پـاک تو گرگان کوفه چنگ زدند
گهی به کوچه گه از روی بام، سنگ زدند
بند اول
الا ز صبــــح ازل یــــــار سیـــدالشهــدا
یگـانــه یـوسـف بــــازار سیـدالشهدا
ز کــودکی همه جا همدم امام حسین
به شهـر کـوفه علمـدار سیدالشهدا
گرفته جان وسر خویش در کف اخلاص
به کوفه گشتـه خریـدار سیدالشهدا
تـویی کـه مرغ دلت بر فراز دوش عقیل
همیشـه بــوده گـرفتـار سیدالشهدا
فـــراز بــام شــــده زائــر امــام حسین
به زیـــر تیـــغ عــــزادار سیـدالشهدا
به دست بستـه وپیشانـی شکستۀ تو
ســـلام دائـــــم زوار سیــــدالشهـدا
سرت جداشد و بودت به لب گل لبخند
پــــی تشـــرف دیــدار سیــدالشهدا
تـو بـا نثار سـرت اولیـن کسی هستی
کــه آب داده بـه گلــزار سیدالشهدا
سرشک دیدۀ زهرا ستارهات، مسلم!
سـلام بـــر گلــوی پارهپارهات، مسلم!