اگر که عضو عضو من ز هم شود جدا حسین
جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین
منم منم منم منم تو را تو را گدا حسین
زدور خردسالی ام تو را زدم صدا حسین
الهی آن که جان من شود تو را فدا حسین
حسین حسین حسین حسین حسین حسین
تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات
به سینۀ شکسته و به قلب پاره پاره ات
نه من تو را رها کنم نه تو مرا رها حسین
به اشک دیدۀ ترت به خون پاک حنجرت
به حنجر بریده و به قطعه قطعه پیکرت
به رأس از بدن جدا به صورت منورت
به جای تازیانه و تن کبود دخترت
مرا ز من جدا کن و ز خود مکن جدا حسین
به مجلس عزای تو یکی گلاب می دهد
یکی به دست تشنگان به گریه آب می دهد
یکی ز کف برای تو قرار و تاب می دهد
بعزّت خدا قسم خدا جواب می دهد
به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین
تیر سقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد
چاک تر از قبای گل پیکر اکبر تو شد
مصحف مانده زیر پا دست برادر تو شد
سوخته ز آتش حرم دامن دختر تو شد
محشر دیگری شد از ناله او بپا حسین
عترت بی پناه تو کشته شدند بارها
یکی به روی خاک ها یکی بزیر خارها
دیده به سینه داغ ها داده ز کف قرارها
بر رخشان سرشک ها در دلشان شرارها
فتاده هر یک از نوا بدشت نینوا حسین
سیلی و تازیانه و قامت خسته یک طرف
گیسوی خون گرفته و ماه خجسته یک طرف
دوری راه و دشمن و بازوی بسته یکطرف
پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف
برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین
تو با اناالغریب خود شعله به خشک و تر زدی
تو با سر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی
تو آن مهی که مهر را شراراه بر جگر زدی
شب از تنور و صبحدم ز نوک نیزه سر زدی
بخوان ببر دل از همه به صوت دلربا حسین
آه که شد جدا سرت به پیش چشم مادرت
گرفت عرض تسلیت زتازیانه خواهرت
زخون حنجر تو شد خضاب روی دخترت
نبود جای بوسه ای به پیکر مطهّرت
گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا حسین
تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات
سنان سنان فرو کند به استخوان سینه ات
زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات
به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات
به دوست نه به دشمنان نیست چنین روا حسین
چه کرده ای که خصم دون به کشتن تو صف زند
شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند
پای سر بریده ات بنی امیّه کف زند
به گریۀ رباب تو رباب و چنگ و دف زند
سنگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین
میان تشنگان کسی از تو نبوده تشنه تر
آه تو تیغ جان ستان پیکر نازکت سپر
زخم تنت ستاره و جسم مطهّرت قمر
مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر
کز سم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین