امروز سه شنبه ، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
تویی شمع وجود و عالمت پروانه یا حیدر (مناجات بامولا)

تویی شمع وجود و عالمت پروانه یا حیدر 
مرا از عشق خود دیوانه کن، دیوانه یا حیدر 
جدا از بود و هستم کن ز جام عشق مستم کن 
دلم را از شراب نور کن پیمانه یا حیدرu 
اگر مقصود از می، کوثر عشق تو می باشد 
کرم کن تا شوم خاک در میخانه یا حیدرu 
گنه کارم ولی با پرچم گلرنگ عبّاستu 
مدال نوکری دارم به روی شانه یا حیدرu 
اگر از ساغر فیضت، چشانی قطره ای بر من 
زنم تا حوض کوثر، نعرة مستانه یا حیدرu 
نمی دانم کی ام مولا ولی آنقدر می دانم 
ولای تو بود گنج و دلم ویرانه یا حیدرu 
وجودم کربلا، قلبم نجف، عشقم شده عبّاسu 
مبادا دور گردم از دَرِ این خانه یا حیدرu 
اگر من جسم بی جانم، تویی جانم، تویی جانم 
اگر سر تا به پا جانم، تویی جانانه یا حیدرu 
اگر خارم اگر خس هر چه ام از لطف سرشارت 
عجب نبود اگر با نرگس چشمت شوم ریحانه یا حیدر 
کی ام من؟ "میثم" آلوده دامانم ولی عمری 
گرفته مرغ روحم از تو آب و دانه یا حیدرu