امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
پنجم ماه، مه چاردهی جلوه گر است

 

 

پنجم ماه، مه چاردهی جلوه گر است

که زخورشید فروزنده، فروزنده تر است

شهربانو که جهان محو جلالش گشته

پسری زاده که بر خلق دو عالم پدر است

چه پسر ثانی حیدر چجه پسر جان حسین

چه پسر آینۀ طلعت خیرالبشر است

پسری رشک ملک یا ملکی فوق بشر

هم از این پاک تر است و هم از آن خوبتر است

این پسر کیست علی بن حسین بن علیست

که حسین بن علی نیز از او مفتخر است

خبر از لیلۀ میلاد امامی دادند

که زاسرار همه خلق جهان با خبر است

این چراغی است که در دست حسین بن علی

همه دم نورفشان و همه جا جلوه گر است

این خوشان یم فیضی است که هر قطرۀ آن

ارزشش بیشتر از عقد هزاران گهر است

این سپهری است که هر اختر تابندۀ آن

مشعل دیدۀ نورانی شمس و قمر است

این خلیلی است که در صفحۀ بتخانۀ شام

بازویش بت شکن و خطبۀ نابش تبر است

این همان عبد خدا شوکت احمد سیماست

که عبادات وی از طاعت کونین، سر است

این اسیری است که آزادی، افتاده به پاش

این شهیدی است، که نخل شهدا را ثمر است

به حسین بی علی سیّد احرار قسم

این علی بن حسین است و حسینی دگر است

این بود زمزم و مسعی و صفا و مروه

این منا و عرفات است و مقام و حجر است

همه گل های نبی گشت خزان و پس از آن

هر چه دادند به شیعه همه از این شجر است

یا او باش که عالم همه یار تو شوند

مهر او جوی که بر آتش دوزخ سپر است

اوست معصوم ششم حجّت چارم، سجّاد

که به خاک قدمش سجدۀ اهل نظر است

ار چه در سلسله بینیش خدا می داند

بسته در سلسله اش پای قضا و قدر است

چشم دوزد به نماز شب او شب، هر شب

گوش در پای دعای سحر او سحر است

به دعای شب و اشک سحر او سوگند

که نماز از نفسش معتبر و مفتخر است

نرگس دیده و سرو قد و مرآت جمال

همه تصویر خدای احد دادگر است

به خدا طاعت کونین و نماز ثقلین

بی ولایش همه در حشر هبا و هدر است

گر به صد مهر دهی ذرّه ای از مهر ورا

به خداوند قسم بیع و شرائت ضرر است

ذکر و تسبیح و مناجات و نماز و روزه

بی ولایش همگی هیزم پیش شر یا تبر است

جدّ او ختم رسل مام گرامی زهرا

سه وصی را پسر و هفت ولی را پدر است

او که باران به تمنّای غلامش بارد

او که بر ابر به فرمان خدا راهبر است

او که با تیغ زبان معجز حیدر دارد

او که سر تا قدم آئینۀ پیغامبر است

او که چون فاطمه در عزّّت و در قدر و شرف

او که در شور، شبیر و به شجاعت شبر است

عاجز از یافتن رتبۀ والاش ملک

لال از گفتن اوصاف کمالش بشر است

من کجا منقبت حضرت سجّاد کجا

ذرّه از وسعت خورشید کجا باخبر است؟

جنّت از روضۀ جود و کرمش دسته گلی

دوزخ از آتش خشم و غضبش یک شرر است

بوسه بر سلسلۀ گردن او باید زد

که به هر حلقه دو صد آیت فتح و ظفر است

شام، بویرانۀ شام و چه در آغوش حسین (ع)

این امامی است که روح القدسش خاک در است

نخل (میثم) که همه سبز به فیض دم اوست

به ولای علی (ع) و آل علی (ع) بارور است