امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
این سؤال از منطق مولا علیست

 

این سؤال از منطق مولا علیست

گفت فرزندم حسن جان، عقل چیست

گفت دل را آنچه بسپردی به او

هر چه پیش آید نگهدارش نکو

باز پرسید آن امام دادگر

دور اندیشی چه باشد ای پسر

گفت چون فرصت تو را آمد به دست

زود کن اقدام در کاری که هست

باز پرسید آن امام ممتحن

که بزرگی چیست ای فرزند من

گفت چون بار ضرر بردی به دوش

در مکارم هر چه بتوانی بکوش

باز پرسید آن امام عالمین

که چه می باشد گذشت ای نور عین

گفت سائل را جواب اندر نیاز

وآنکه از راه آمده بخشیش باز

باز پرسیدش که ای نور بصر

ای حسن جان چیست تنگیّ نظر

گفت اسراف است در کم داشتن

بذل مالت را تلف پنداشتن

باز لب بگشود آن فخر بشر

گفت رقّت چیست ای نور بصر

گفت کم را جستجو در هر چه هست

دست از ناچیز شستن رقت است

باز پرسید آن ولیّ ذوالمنن

که تکلّف چیست ای فرزند من

گفت آنچه نیست در آن ایمنی

چنگ بیهوده به دامانش زنی

یا کنی در کار بیهوده قیام

وقت خود را بی جهت سازی تمام

باز آن یکتا ولیّ ذوالمنن

گفت نادانی چه باشد یا حسن

گفت پیشی جستن از هر فرصت است

که برای تو فراهم نامده است

باز خود داریت باشد از جواب

گر چه انسان را سکوت آید ثواب

حرف بی جا باشد انسان را قبیح

گر چه باشد در سخن گفتن فصیح

باز آن فرمانروای عالمین

کرد رو را سوی فرزندش حسین

بر زبان بودش سؤال دیگری

گفت فرزندم چه باشد سروری

گفت نیکی کردنِ با خاندان

بردن بار زیان دیگران

باز پرسید ای شرف را از تو زیست

گر توانگر بودن انسان به چیست؟

گفت پاسخ، آرزو کم کردن است

دلخوشی بر آنچه در دستع تو هست

گفت ناداری چه باشد ای پسر

گفت نومیدی، طمع باشد دگر

گفت پستی چیست ای نور دو عین

داد نیکو پاسخی او را حسین

گفت پستی باشد اینکه خود پرست

می دهد ناموس خود آسان زدست

باز پرسید آن امام عالمین

که حماقت چیست ای نور دو عین

گفت دشمن با امیر خود شدن

خصم با خصم شریر خود شدن

آن چنان خصمی که دارد در جهان

هم به سود و هم زیان تو توان

پس چنین فرمود مولانا علی

آنکه دل شد از کلامش منجلی

کاین سخن ها هست حکمت پیش پیش

خود بیاموزید بر اولاد خویش

هر که زین حکمت فروغی می برد

می شود او را فزون عقل و خرد