امروز سه شنبه ، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
حضرت عباس

از گلستان ولایت خبر آمد خبر آمد (ولادت)آسمانا غرق در گل بوسه کن امشب زمین را(ولادت)سپاه عشق را یار آفریدند(ولادت)ای سرا پا حسین یا عباس خورشید بَرَد سجده به خاک در عباس افتاد چرا دیر به پایت سر و دستم عباس یعنی شمع جمع هاشمیون دسته گل های خدا تشنه و سقا بی آب ای بحر سوخته به لب آب العطش دلدادة ذریة زهراست عباس دوبیتی هاای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل آب با عباس: ای به دست خدای داور دست من عبد و برادر حسینم سقّا بـه غیر خون جگر در بصر نـداشت دریـا کشیـد نعـره، صـدا زد مرا بنوش دوبیتی هاساقی لب تشنگان زادۀ ام‌البنین درد من و درمان تو، یا حضرت عباس آتش بگیری ای آب، آتش زدی به جانم دوبیتی در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار بحر طویل حضرت ابوالفضل خطری می‌کنم از فتنۀ شیطان احساس ای از همــه انبیــا درودت آسمان امشب ز دامن جای گل ریزد ستاره (ولادت)چشم و دست و دل و بازوی علی داری تو (مدح)مادر عباس! حیدر بهر حیدر زاده‌ای (ولادت)مادر ماه بنی‌هاشم! قمر آورده‌ای (ولادت) سرم چه قابل خاک تو سر کجا تو کجا؟ ای نخل ادب، ثمر مبارک! (ولادت)بحر طویل در ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام ای بام صبح، خورشید، ای شب، سحر مبارک (ولادت)گلزار زمین خوب تر از خلد برین است(ولادت)صفحات اماکن به هلال شعبانعاشقان یار آمده یار آمده یار آمدهامشب از برج ولایت جلوه گر شد ماه دیگرحرم هشت ذیحجّه در سال شصتمن کیم روی حقایق من کیم من پشت دینم(مدح)گویند فقیری به مدینه به دلی زارمرا امام انس و جان گفته اندهزار بار گر افتد به خاک پای تو دستم مصحف مولا امیرالمؤمنین عبّاس منای سرو خفته در چمن عبّاس من عبّاس منهماره تا که خدا را بود ز خلق سپاس یابن امّ البنین سلام سلامای سرو همیشه راست قامت ای دوخته به گلشن حسنت بهار چشممن که باشد بر جگر دائم شرار آتشینمای گهر بحر کمال علیدر خیمه نیست جان عمو آب آب آبحلّه ام احرام خون تلبیه ام زمزمه ای لشکر حق را امیر عبّاس سدره و طوبی به دامان زمین افتاده بود نه آن طاقت که برگردم تنت بر جای بگذارمگل زهرایی باغ ولایت، یاس آوردی(ولادت)الا ملائکه ریزید بر زمین گلِ یاس( ولادت )امشب از بیت علی بوی گل یاس آمد(در ولادت حضرت عبّاس )عبّاس کیست، قلبه ی دل، کعبه ولاستقلم در صفحه وصف یاس بنویسای همه عالم گدای دست توتشنه گان یم لا، موج بلا را سپرندمن آسمان نور و عبّاس آفتابم(توصیف حضرت عبّاس علیه السلام از زبان امام حسین علیه السلام)گلو تفتیده، لب خشکیده، چشمم گشته دریاییبه گوشم از دل دریل صدای آب شنیدمآل عصمت را نفس ها شد شرار از تشنگیماه در خون خویش گشته خضاب!میان آب دریا سوختم من(میان آب دریا سوختم من)تو شیــر شیــرخداونـد اکبــری عباسآب از خجـالت لـب خشک تـو آب شدطلایـه‌داری و سـرلشکـری و سقـاییای از همه انبیا درودتنه از خدا نه ز پیغمبرش حیا کردندماه انجمن ندیده است به زیبایی توتو وجه الله را وجهی تو ثارالله را جانیتو شیر شیر خداوند اکبری عباسطلایه داری و سر لشکری و سقاییاب از خجالت لب خشک تو اب شدشبی از خویشتن سفر کردم