امروز جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
گهر فشان شده طبعم بپای حضرت صادق

 

 

گهر فشان شده طبعم بپای حضرت صادق
عبادتم شده مدح و ثنای حضرت صادق


گناه کارم و هرگز ره نجات ندارم
مگر به رحمت بی منتهای حضرت صادق


چگونه خلق کند وصف او که گفته به قرآن
ثنای حضرت صادق، خدای حضرت صادق


لب بنی به بیان نُبی مدیحه سرایش
دل علی شده دارالولای حضرت صادق


خدا کند که نصیبم شود به شهر مدینه
زیارت حرم با صفای حضرت صادق


دمد حیات هزاران هزار عیسی مریم
به هر دم از نفس جانفزای حضرت صادق


جلال و جاه گدائیّ خویش را نفروشد
به پادشاهی عالم، گدای حضرت صادق


عجب نه کز عربی معجز خلیل برآید
رود چو در دل آتش برای حضرت صادق


حیات می‌دهد از هر نفس به جان مسیحا
لبی که هست مدیحت سرای حضرت صادق


سزد ز وادی ایمن سفر کند به مدینه
کلیم بوسه زند بر عصای حضرت صادق


خلایق اند همه در قفای علم روانه
روانه علم بود در قفای حضرت صادق


چراغ محفل دانش هماره بوده و باشد
مه جمال محمّدi نمای حضرت صادق


بود بدست خدا پایه‌اش بلند از آنرو
خلل پذیر نگردد بنای حضرت صادق


به عالمی نتوان یافت جفت مؤمن طاقش
که فیض برده ز دانش سرای حضرت صادق


قسم به حق که بود زنده ان به پیکر دانش
ز معجز سخن دلربای حضرت صادق


بیا چو جابر و حمران و بو بصیر و مفضّل
بریم فیض ز دانشسرای حضرت صادق


هلاک تا که ز بیماری دلت نشود، جان
شفا بگیر به دارالشّفای حضرت صادق


طبیب عشق مسیحا دم تو نیست به جز او
بیار درد به شوق دوای حضرت صادق


به شرق و غرب کجا می‌روی بیا و طلا کن
مس وجود خود از کیمیای حضرت صادق


زمام سلطنتت گر رسد به دست، رها کن
بگیر دامن لطف و عطای حضرت صادق


مجوی زیر گل آن جان پاک را به مدینه
که در بقیع دل ماست، جای حضرت صادق


نماز نافله‌اش ناتمام بود که دشمن

هجوم برد به بیت الولای حضرت صادق


نگاه داشت سه ساعت بروی پای عدویش
چه بود آخر جرم و خطای حضرت صادق


خلاص گشت ز دنیا دمی که زهر جفا زد
شراره بر آخر جرم و خطای حضرت صادق


بقیع بسته کتابی بود به مکتب شیعه
ز غربت حرم با صفای حضرت صادق


بیا بسوز و توسّل بجو، به اشک عزایش
که هست فاطمه صاحب عزای حضرت صادق


چو شمع سوخت شد قطره قطره آب وجودش
بسوز و آب شو ای دل برای حضرت صادق


بود به نزد خدا بهترین عبادت «میثم»
ثنای حضرت صادق، رثای حضرت صادق