امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای شمع جمع آل پیمبر

 


ای شمع جمع آل پیمبر
باب‌المراد موسی جعفر
نور نهم ز وجه الهی 
هفتم امام موسی جعفر
بر کائنات رهبر و مولا
بر جن و انس سید و سرور
دردانۀ علی ولی‌الله
ریحانۀ بتول مطهر
نجل امام جعفر صادق
آیینه‌دار حسن پیمبر
هم نجل تو علی ولی‌الله
هم صلب توست فاطمه‌پرور
قرآن به مدح توست مزین
ایمان به مهر توست معطر
دل بر مزار تو متوسل
جان در حریم توست کبوتر
بر پنج مهر نور تو مشرق
در شش یم کمال تو گوهر
در سینۀ تو صبر محمّد
در بازویت شجاعت حیدر
خواهی اگر به بازوی بسته
در می‌کنی ز قلعه خیبر
جودت فزون ز ظرف دو گیتی
وصفت ز مدح خلق فراتر
آیینۀ تو حسن رضایت
معصومۀ تو زینب دیگر
جبریل بر طواف مزارت
بر گرد کاظمین زند پر
هر لحظه از خدای تعالی
بر حضرتت درود مکرر
در حبس تیره هر شب و هر روز
عالم به نور توست منور
خلوت سرای حبس گرفته
از اشک صبحگاه تو زیور
تا چند ای سلالۀ زهرا
گیرم ز دور، قبر تو در بر 
آیا شود شبی به تضرع
بر خاک تربت تو نهم سر؟ 
از سوز سینه بر تو بسوزم
وز اشک دیده چهره کنم تر
باور نمی‌کنند بگویم
با تو چه کرد خصم ستمگر
باور نمی‌کنند که داری
آثار تازیانه به پیکر
دردا که پیکرت ز درون شد
با پیکر حسین، برابر 
با هر نفس به زیر شکنجه
عمر تو می‌رسید به آخر
با یاد آه نیمه شب تو 
دارم به دل شرارۀ آذر 
در زیر تازیانه به گوشت
آمد صدای گریۀ مادر 
معصومه کو که بر تو بگرید
ای نازنین سلالۀ کوثر 
بر تو که یار سلسله‌هایی
تابوت تو که جان جهانی
دردا که گشت تخته‌ای از در
تنها به خاک چهره نهادی 
با آنکه بود آن همه دختر

جا دارد ار به یاد تو «میثم»
گردد بـه اشک دیـده شناور