امروز شنبه ، ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
ای شهریار ملک قضا و قدر علی(مدح)

 

در مدح مولا امیرالمؤمنین

 

 

ای شهریار ملک قضا و قدر علی!

 

عبد خدای دادگر و دادگر علی!

 

دست خدا و چشم خدا! صورت‌ خدا!

 

سر تا قدم تمامی پیغامبر، علی!

 

دریـای نـور قطـره‌ای از آبـروی تو

 

جوشد تمام رحمت حق از سبوی تو

 

****

 

وصف تو را به دفتر شعرم رقم زدم

 

اینجا نظام شاعری‌ام را به هم زدم

 

در هفت‌شهر معرفت الله گم شدم

 

گفتم هزاربار، نوشتم، قلم زدم

 

دیدم که مدح ما دگر است و تو دیگری

 

اقـرار می‌کنم کـه تـو از مدح، برتری

 

****

 

وصف تو ناید از کسی الا خدای تو

 

باید قلم به لوح نویسد ثنای تو

 

باید جهان، غدیر خم دیگری شود

 

احمد دوباره خطبه بخواند برای تو

 

از توست قدر و مجد و شکوه و جلال دین

 

از تـوست تـا قیـام قیـامت کمـال دین

 

****

 

بی‌ابتداست ذات خدا، ابتدا تویی

 

از ابتدا حقیقت بی‌انتها تویی

 

می‌زد اگر رسول خدا پرده را کنار

 

فریاد می‌زدند خلایق: خدا تویی!

 

حق در کفت زمام دو عالم نهاده است

 

تنهـا به تو خدایی خود را نداده است

 

****

 

دنیا هزار چهره بیاراست یاعلی

 

با صد کرشمه وصل تو را خواست یاعلی

 

بی‌اعتنایی تو به او در تمام عمر

 

از کفش وصله‌دار تو پیداست یاعلی

 

دیدم همه حکومت دنیات در نظر

 

حتـی ز آب بینـی بز بود پست‌تر

 

آغوش کبریاست همه عمر، منزلت

 

یک لحظه جز خدا ندهی راه در دلت

 

در هر نفس هماره عروج تو تا خداست

 

ای نفس مطمئنه خلافت چه قابلت؟

 

خِلقت ز صبـح روز ازل پـای‌بست توست

 

هرجا خدا خداست حکومت به دست توست

 

****

 

نام کَنَندۀ در خیبر شکست توست

 

خیبر نه! آسمان و زمین روی دست توست

 

در شرح رد شمس تو دیدیم یا علی

 

خورشید در مدار فلک پای‌بست توست

 

تو در مکان و فوق مکانی چه خوانمت؟

 

تـو اختیـاردار زمـانی چــه خوانمت؟

 

****

 

فریاد عدل تا صف محشر علی، علی‌ست

 

زیباترین کلام پیمبر علی، علی‌ست

 

چون فاطمه که فاطمه بوده است از نخست

 

باید شناخت جان برادر! علی، علی‌ست

 

آری علـی،‌ علـی ز سوی حی سرمد است

 

چونان که کعبه، کعبه محمد، محمد است

 

****

 

از بس بزرگ‌مردی و آقایی و کریم

 

هم‌صحبت خدایی و هم‌بازی یتیم

 

یک دسته با خدات گرفتند اشتباه

 

از بس شمرده‌اند مقام تو را عظیم

 

از بس‌که جان‌فزاست علی جان! ندای تو

 

گفتـه خـدا سخن بـه نبـی با صدای تو

 

****

 

سردار سرنهاده به کام خطر تویی

 

در جوف کعبه بت‌شکن بی‌تبر تویی

 

داری خزانه‌های خدا را در اختیار

 

با این، همه امیر فقیر بشر تویی

 

با آن که خود چراغ دل اهل‌بینشی

 

تـا حشـر، ناشنـاس همه آفرینشی

 

ایمان، سوای مهر تو ایمان نمی‌شود

 

عرفان بدون وصف تو عرفان نمی‌شود

 

بالله قسم که روح کتاب خدا تویی

 

قرآن بی‌ولای تو قرآن نمی‌شود

 

قرآن شنیدن از لب اهل خطا خطاست

 

قـرآن دشمنـان علـی روی نیزه‌هاست

 

****

 

مهرت نماز را ثمری بی‌حساب داد

 

سوز تو سوز بر جگر آفتاب داد

 

از گریۀ تو سبز شد اندام نخل‌ها

 

خون جبین تو به شب قدر، آب داد

 

تا سبزه روید از چمن و، ماه منجلی‌ست

 

خرمای نخل «میثم» تو ذکر یاعلی‌ست

 

 

صیام تا قیام 4 – استاد سازگار