ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم
ای زهر، خلاصم کن و بگذار بمیرم
بگذار در این خانه که غمخانۀ من بود
تنها و غریب از ستم یار بمیرم
بگذار که با سوز درون و لب عشان بمیرم
یکبار زنم ناله و صد بار بمیرم
بگذار که چون فاطمه هنگام جوانی
در خانۀ در بستۀ خود زار بمیرم
بگذار که بی شیون و آرام شوم آب
چون شمع که سوزد به شب تار بمیرم
بگذار در این خانۀ در بستۀ خاموش
از یار کشم محنت و آزار بمیرم
بگذار چو مرغی که قفس قتلگهش بود
بیگانه و تنها و گرفتار بمیرم
سوز دل من سعله کشد از دل (میثم)
بگذار به هر ناله دو صد بار بمیرم