امروز جمعه ، ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم

 

ای مرگ مدد کن که من زار بمیرم

ای زهر، خلاصم کن و بگذار بمیرم

بگذار در این خانه که غمخانۀ من بود

تنها و غریب  از ستم یار بمیرم

بگذار که با سوز درون و لب عشان بمیرم

یکبار زنم ناله و صد بار بمیرم

بگذار که چون فاطمه هنگام جوانی

در خانۀ در بستۀ خود زار بمیرم

بگذار که بی شیون و آرام شوم آب

چون شمع که سوزد به شب تار بمیرم

بگذار در این خانۀ در بستۀ خاموش

از یار کشم محنت و آزار بمیرم

بگذار چو مرغی که قفس قتلگهش بود

بیگانه و تنها و گرفتار بمیرم

سوز دل من سعله کشد از دل (میثم)

بگذار به هر ناله دو صد بار بمیرم