امروز پنج شنبه ، ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم

 

 

 

چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم

 

چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟

 

اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی

 

منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم

 

شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست

 

مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم

 

تو غافلـی و مـرا لحظـه‌ای نمی‌خوانی

 

بیا منم که تو را سوی خویش می‌خوانم

 

هـزاربـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا

 

تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟

 

به عزتم قسم ار سـوی مـن بیـایی باز

 

تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم

 

ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت

 

بلا دهم کـه تـو را لحظـه‌ای بگریانم

 

هـزاربـار گنـه کـرده‌ای بیـا یک‌بار

 

بگـو: الـه مـن العفـو مـن پشیمانم

 

ز سال‌ها گنهت بگذرم به یک العفو

 

ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم

 

اگـرچـه از همه آلوده‌تر بوَد «میثم»

 

به ذات اقـدسم او را ز در نمـی‌رانم