امروز جمعه ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
بازوی کردگار، علی بود و بس، علی (ع)

 

بازوی کردگار، علی بود و بس، علی (ع)

سردار نامدار، علی بود و بس، علی (ع)

فردی که گشت گرد نبی بین دشمنان

با زخم بی شمار، علی بود و بس، علی (ع)

مردی که جبرئیل زسوی خدا بر او

آورد ذوالفقار، علی بود و بس، علی (ع)

در لیله المبیت به جای نبی که خفت

تا جان کند نثار، علی بود و بس، علی (ع)

شیری که روبهان همه از بیم تیغ او

گفتند الفرار ، علی بود و بس، علی (ع)

مرد افکنی که خواند رسولش تمام دین

در روز کارزار ، علی بود و بس، علی (ع)

آن کو به نص انفسنا جان احمدش

فرمود کردگار ، علی بود و بس، علی (ع)

آن بت شکن که بر سر دست نبی شکست

بت ها خلیل وار ، علی بود و بس، علی (ع)

آنکس که مصطفی به غدیرش امام خواند

در بین صد هزار ، علی بود و بس، علی (ع)

آن عاشقی که در دل شب گرد نخل ها

بگریست زار زار ، علی بود و بس، علی (ع)

کوهی که در برابر یک ناله یتیم

میگشت بی قرار، علی بود و بس، علی (ع)

آنکو به پایداری و صبر و شهامتش

دین گشت پایدار ، علی بود و بس، علی (ع)

حقّی که حقّ به دو روی و، وی به دور حق

گشتند چون دو یار ، علی بود و بس، علی (ع)

مردی که استخوان به گلو بهر حفظ دین

در دیده داشت خار ، علی بود و بس، علی (ع)

سیف اللهی که شخص رسول خدا بر او

میکرد افتخار ، علی بود و بس، علی (ع)

وجه اللهی که در دل شب رخ به خاک سود

با چشم اشکبار ، علی بود و بس، علی (ع)

عین اللهی که هر چه نبی دیده بود او

میدید آشکار ، علی بود و بس، علی (ع)

رزم آوری که دشمن او از کرامتش

گردید شرمسار ، علی بود و بس، علی (ع)

مولود کعبه کز قدم خویش کعبه را

بخشید اعتبار ، علی بود و بس، علی (ع)

آنکو که شد ولایتش از جانب خدا

محکمترین حصار، علی بود و بس، علی (ع)

آنکو که قاتلش به عنایات و رحمتش

بودی امیدوار ، علی بود و بس، علی (ع)

عرشی که چون حسین و حسن ذات کبریا

دادش دو گوشوار ، علی بود و بس، علی (ع)

مردی که در زقلعه خیبر گرفت و کند

با دست اقتدار ، علی بود و بس، علی (ع)

عبدی که دست قدرت او کرد در سپهر

خورشید را مهار ، علی بود و بس، علی (ع)

(میثم) بدین قصیدۀ خود انصاف ده بگو

دین را زمامدار، علی بود و بس، علی (ع)