امروز چهارشنبه ، ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
با وجود آنکه هم آلوده ام هم روسیاهم

 

با وجود آنکه هم آلوده ام هم روسیاهم

نه کسی را جز تو دارم نه کسی را جز تو خواهم

تو خداوند کریمی، من سراپا غرق عصیان

تو به عفوت کرده ای اقرار و من هم بر گناهم

امشب از راه آمدم با لشگر خشمت بجنگم

ناله ام شمشیر و آهم نیزه و اشکم سپاهم

پیش روی منبر و محراب پیغمبر نشستم

تا کند پای ستون توبه زهرا یک نگاهم

من کیم تا در کنار قبر پیغمبر نشینم

گر نبودی لطف تو اینجا نمی دادند راهم

پا شکسته، دست خالی، بار سنگین، چشم گریان

این من، این کوه گنه، این ناله این فریاد و آهم

دوستت دارم چه در نارم بری چه در بهشتم

هر کجا باشم تو باشی یاور و پشت و پناهم

گر به رضوان بری غافل نگردم از ثنایت

ور به دوزخ افکنی از لب نیفتد یا الهم

تو خدایی، تو کریمی، تو غفوری، تو عظیمی

من کیم «میثم» گنه کارم فقیرم روسیاهم