امروز سه شنبه ، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
با کثرت معاصی از سر گذشته آبم

 


با کثرت معاصی از سر گذشته آبم 
نه تاب دوری از تو، نه طاقت عذابم 
لبریز تر ز دریا سوزان تر از کویرم 
آواره تر ز امواج، خالی تر از حبابم 
گر قطره ام بخوانی با بحر همنشینم 
گر ذره ام بخوانی در چشم آفتابم 
من از تو می گریزم تو می کشی به سویت 
از بس  که مهربانی عبدت کنی خطابم 
من با تو قهر کردم تو می کنی رفاقت 
یاللعجب ندانم بیدار یا که خوابم 
اُدْعونی استجب را هم خوانده هم شنیدم 
نه من جواب دادم نه تو کنی جوابم 
من بندة بد تو، تو آن خدای خوبی 
کز لطف بی حسابت آسان کنی حسابم 
پیری زپا فکند و از دست رفت عمرم 
شرمنده تا قیامت از دورة شبابم 
اشکم روان زدیده آهم درون سینه 
این اشک و آه کرده مانند شمع آبم 
گفتم به اشک توبه شویم گناه خود را 
دیدم که از گناهم بدتر بود صوابم 
"میثم" به عذر خواهی دارد دو هدیه با خود 
آه است شاخة گل، اشکم بود گلابم